پزشکی که فارغ‌التحصیل مکتب شهادت شد/ناگفته‌های زندگی دکتر «سیدداوود شیروانی» شهید حمله به اوین
همه شرایط آماده بود تا دکتر شیروانی از رشته تخصصی طب عفونی فارغ‌التحصیل شود اما خداوند، سرنوشتی بسیار بهتر برای او رقم زد و مهر شهادت، بر صفحه زندگی او خورد.

به گزارش اکو اقتصاد، «آقای دکتر علاقه زیادی به مطالعه و ادامه تحصیل داشت و به علت تلاش و پشتکاری که داشت در رشته تخصصی بیماری‌های عفونی دانشگاه علوم پزشکی در سال 1400 پذیرفته شد، قرار بود طی روزهای آتی از پایان نامه‌اش دفاع کند و در شهریورماه نیز امتحان بورد داشت اما خداوند سرنوشتی بسیار بهتر برای ایشان رقم زد و ایشان از مکتب شهادت فارغ‌التحصیل شدند و مهر شهادت در مدرک زندگی ایشان خورد که بالاتر از همه مدارک این دنیا بود.»

این جملات را خانم دکتر فتاحی، همسر آقای دکتر سیدداوود شیروانی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم می‌گوید. همسر همان پزشک شهیدی که در حمله ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی به زندان اوین، به شهادت رسید.

دوم تیرماه بود که رژیم جنایتکار صهونیستی، زندان اوین را هدف حمله قرار داد؛ حمله به غیرنظامی‌هایی که نه سلاحی برای دفاع داشتند و نه فرصتی برای پناه گرفتن. در همین راستا به گفت‌وگو با سرکار خانم دکتر فتاحی، همسر محترم شهید دکتر سیدداوود شیروانی پرداختیم.

دکتر شیروانی روز حمله رژیم صهیونیستی به اوین، شیفت بهداری بود

خانم دکتر فتاحی روز شهادت این پزشک فداکار را این‌طور روایت می‌کند: «آقای دکتر شیروانی آن، روز شیفت بودند؛ در کنار تحصیل‌شان به علت نیازی که به پزشکان در زندان اوین وجود داشت آن روز شیفت بهداری اوین بودند که به شهادت رسیدند. ما ساکن قم هستیم و ایشان هر روز برای تحصیل و خدمت از قم راهی تهران می‌شدند. پس از رانندگی طولانی از قم تا تهران، خستگی در رفتار ایشان دیده نمی‌شد و همیشه پس از بازگشت به منزل نیز مشغول مطالعه، کار یا همراهی با فرزندان بودند. شب قبل از سانحه، ایشان در منزل بودند؛ بعد نماز مغرب، استراحت کردند و گفتند باید قبل از ساعت 7 صبح به تهران بروند؛ بعد از خواندن نماز صبح راهی تهران شدند. من تا ساعت 11 صبح آن روز بیرون بودم و نزدیک ظهر وقتی به خانه رسیدم و موبایلم را نگاه کردم دیدم که زندان اوین هدف حمله قرار گرفته است؛ با نگرانی به پسرم گفتم امروز بابا در زندان اوین شیفت بوده است اما امید داشتیم که آقای دکتر را به زودی ببینیم.»

روایتی از ساعت‌ها انتظار برای پیدا کردن نشانی از دکتر شیروانی

ظهر دوم تیرماه، شبه‌رسانه‌های خارجی فارسی زبان که بلندگوهای رژیم صهیونیستی علیه ایران بودند، مدعی شدند که حمله به زندان اوین، حمله‌ای نمادین بوده است؛ تنها چند ساعت طول کشید تا کذب بودن این خبر نیز مانند دیگر خبرها برملا شود. دست‌کم 79 نفر شهید، حاصل حمله به اصطلاح نمادینی بود که رژیم صهیونیستی به زندان اوین انجام داد.

فتاحی درباره لحظه‌های اول حادثه می‎افزاید: «دقایق اول تصور می‌کردیم که حمله به صورت سطحی بوده و آسیب چندانی وارد نکرده، مدام با آقای دکتر تماس می‌گرفتیم اما کسی تلفن همراهش را پاسخ نمی‌داد. چند ساعتی که گذشت و تصاویر از حجم خرابی‌های زندان اوین منتشر شد، نگرانی‌مان بیشتر شد اما هنوز امید داشتیم آقای دکتر در قید حیات باشند. دقایقی بعد، یکی از رسانه‌ها فیلمی منتشر کرد که نشان می‌داد امدادگران در حال ارائه خدمت به مجروحان بودند؛ آقای دکتر آن روز پیراهن سرمه‌ای به تن داشتند و ما به دقت این فیلم را نگاه می‌کردیم که نشانی از آقای دکتر شیروانی در فیلم‌ها پیدا کنیم اما اثری در ویدئوها پیدا نشد. در این مدت بارها با تلفن ایشان و همکاران تماس می‌گرفتیم اما پاسخگو نبودند و هر لحظه نگرانی و انتظار ما بیشتر می‌شد. نزدیک عصر بود که خانمی از آشنایان با من تماس گرفت و به بهانه این که می‌خواهد بیماری را برای ویزیت شدن توسط بنده به خانه بیاورد،‌ آدرس منزل ما را گرفت. وقتی در را باز کردم، دریک لحظه بدون آن که کسی چیزی بگوید متوجه شدم که دکتر شهید شده‌اند و این خانم می‌خواهد خبر شهادت دکتر را به ما بدهد.»

خدمت در لباس سفید پزشکی، از مناطق محروم شهرکرد تا تهران

دکتر شیروانی، متولد سال 1351 بود، پزشکی توانمند که در عمر کوتاه اما پربرکت خود، خدمات ماندگاری از خود برجای گذاشت؛ از جمله درمان بیماران در مناطق و روستاهای محروم چهارمحال و بختیاری. خانم دکتر فتاحی و آقای دکتر شیروانی، هر دو ورودی رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد بودند و در سال 1380 با یکدیگر ازدواج کرده‌اند. ثمره این ازدواج، سه فرزند است؛ یک پسر 22 ساله و دو دختر 16 و 9 ساله. خانم دکتر فتاحی زندگی همسر شهید خود را این طور روایت می‌کند: «شهید دکتر سید داوود شیروانی متولد سال 1351 در شهر تهران بود. زادگاه آباء و اجدادی ایشان بروجن بوده اما ایشان تا سه سالگی در تهران بودند، سپس همراه خانواده به شهرستان بروجن مهاجرت کردند. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در بروجن گذراندند و دیپلم خود را از آنجا دریافت کردند. در سال 1370، دکتر شیروانی در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد پذیرفته شدند. ایشان از موسسان بسیج دانشجویی دانشگاه بودند و در زمان ورودشان به دانشگاه فرمانده بسیج دانشجویی نیز بودند. فعالیت‌های فرهنگی و ورزشی متنوعی در دانشگاه انجام می‌دادند و کوهنوردی و کشتی از جمله ورزش‌های مورد علاقه‌شان بود و در کوهنوردی‌هایی که انجام می‌دادند دانشجویان را نیز با خود همراه می‌کردند. همچنین ایشان از موسسان اردوهای مناطق جنگی مانند اردوی راهیان نور در دانشگاه بودند. پس از فارغ‌التحصیلی و برای انجام خدمت، به لردگان و شهرستان‌های محروم استان چهارمحال و بختیاری، رفتند و در روستاها مختلف و محروم این منطقه به مردم خدمت کردند. در آن منطقه به خاطر خدمات صادقانه‌شان شناخته شده و مورد احترام بودند. بعدها به دلیل نیاز به پزشک در مرکز استان، به شهرکرد منتقل شدند و در آنجا نیز خدمات فراوانی ارائه کردند و سپس برای ادامه تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی تهران در مقطع تخصصی پذیرفته شدند.»

گرگ‌ها خوب بدانند در این ایل غریب گر پدر رفت تفنگ پدری هست هنوز

می‌افزاید: «برخورد آقای دکتر با مردم، بسیار متواضعانه، باگذشت و سخاوتمندانه بود. اهل مطالعه بودند و علاوه بر مطالعات پزشکی، لیسانس جغرافیا داشتند و در مطقع کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبایی نیز پذیرفته شده بودند. علاوه بر این، کتاب‌های مختلف سیاسی، دفاع مقدس و شهدا را مطالعه می‌کردند و پس از خواندن کتاب‌ها، آن‌ها را به دیگران اهدا می‌کردند. دکتر شیروانی پیرو واقعی ولایت فقیه و بسیار ولایت‌مدار بودند؛ ارادت خاصی به رهبر معظم انقلاب داشتند و سخنرانی‌های ایشان را به دقت دنبال می‌کردند؛ دکتر شیروانی دوست نداشتند سرنوشتی جز شهادت برایشان رقم بخورد و همیشه آرزوی شهادت داشتند؛‌ در نهایت هم مزد خدمات خود را این‌گونه گرفت.»

فتاحی، صحبت‌های خود را با این دو بیت شعر به پایان می‌رساند:

«گرگ‌ها خوب بدانند در این ایل غریب گر پدر رفت تفنگ پدری هست هنوز

گرچه یاران همگی بار سفر بربستند؛ شیرمردی چو علی خامنه‌ای هست هنوز»

 

0 نظر:

نظر بدهید