به گزارش اکو اقتصاد، بازار سرمایه ایران در سومین روز معاملاتی پس از بازگشایی مجدد، همچنان در چنبره بحران فرو رفته است. سقوط شاخصها، خروج بیسابقه نقدینگی و ناامیدی فعالان بازار از مداخله مؤثر سیاستگذاران، تصویری از یک اقتصاد جنگزده و بیپناه را به نمایش گذاشته است. در این میان، گزارشهای غیررسمی و تحلیلهای منتقدانه از سوی نهادهایی گویای آن است که نهتنها افق روشنی برای بازگشت ثبات وجود ندارد، بلکه سیاستگذاران با انکار بحران، خود به بخشی از مشکل تبدیل شدهاند.
تابلوی قرمز و اعتراف به بحران
دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، بورس تهران بار دیگر شاهد یکی از تلخترین روزهای خود بود. با وجود اندک تحرکات مثبت در حدود ۲۰ نماد و افزایش نسبی ارزش معاملات، بیش از ۶۵۰ نماد در وضعیت صف فروش باقی ماندند. شاخص کل با افت شدید ۵۶ هزار واحدی وارد کانال ۲.۷ میلیون واحدی شد؛ هموزن نیز با کاهش ۰.۷۴ درصدی، خود را به ۸۸۲ هزار واحد رساند. فعالان بازار معتقدند تحرکات محدود و اندک به معنای پایان بحران نیست و حتی آغاز واقعی آن نیز ممکن است هنوز رقم نخورده باشد.
بیتدبیری، انکار بحران و فرصتسوزی
نقدهای جدی به نحوه مدیریت بازگشایی بازار پس از تعطیلات جنگی، از سوی نهادهایی چون «بتا سهم» بیان شد. این نهاد تأکید کرد که بزرگترین خطای تصمیمگیران در روزهای اخیر، نپذیرفتن وجود بحران بود. به اعتقاد آنان، سیاستگذارانی که به جای طراحی سناریوهای مقابله با بحران، نقش «تماشاگر» را ایفا کردند، فرصتهای طلایی برای نجات بازار را سوزاندند.
در بخشی از این گزارش آمده است: «سه حالت وجود دارد؛ یا نمیدانستید بحران وجود دارد و صلاحیت تصمیمگیری ندارید، یا دانستید و خیانت کردید، یا تحت تأثیر وعدههای دروغین قرار گرفتید. در هر سه حالت، نتیجه یکسان است: از دست رفتن سرمایه مردم.»
نقد به سیاستگذاری؛ اقتصاد جنگی بدون تصمیم جنگی
نویسنده گزارش اشاره میکند که در دوران بحران مشابه، مانند زمان ترور سردار سلیمانی، دستگاهها با بسیج عمومی و پذیرش واقعیت، در حمایت از بازار وارد میدان شدند. اما اکنون با وجود بحرانی جدیتر، هیچ نشانی از همگرایی و اقدام دیده نمیشود. این تناقض عجیب، نشان میدهد که برخی تصمیمگیران حتی فهمی از ذات بازار سرمایه و تأثیر آن در اقتصاد ندارند.
روایت تلخ بیپناهی بازار
توصیف بازار به ماشینی که در تاریکی رها شده، بدون راننده و میان گرگهای درنده ناترازی و نرخ بهره، تمثیلی است که بیانگر عمق بحران است. در تحلیل بتا سهم آمده: «بازار با خوشبینی سیاسی تا گردنه مذاکرات آمد، اما درست در لحظه خطر، تنها گذاشته شد. هیچ چشمانداز سیاسی روشنی وجود ندارد، و گرگهای درندهای مانند نرخ بهره ۴۰ درصد، سرکوب نرخ ارز و قیمتگذاری دستوری آماده دریدن آن هستند.»
امیدی شکننده؛ اما زنده
با وجود همه این تاریکیها، کورسوی امید هنوز در دل بازار زنده است. تحلیلگران معتقدند اگر فضای ژئوپلیتیک به سمت آرامش حرکت کند و جنگ کاهش یابد، امکان بازگشت بازار به وضعیت تعادل وجود دارد. اما تأکید میشود که این «اگر»، در شرایط کنونی بیشتر به رؤیایی غیرواقعگرایانه میماند تا سناریویی محتمل.
نقش دلار در فضای ملتهب بورس
یکی از بحثهای کلیدی مطرحشده، رابطه نرخ دلار و بازار سرمایه است. اگرچه بهطور تاریخی افزایش نرخ ارز به نفع بازار بوده، اما در شرایط فعلی به دلیل ریسکهای شدید سیاسی و فاصله فاحش نرخ دلار نیما با نرخ بازار آزاد، این مزیت عملاً از بین رفته است. به اعتقاد تحلیلگران، سیاستهای دولت در تثبیت دستوری نرخ نیما، اثر مثبت رشد دلار آزاد را بیاثر کرده و تنها به سود بازارهای رقیب منجر شده است.
بحران اعتماد، آزمون دولت
در پایان گزارش، با لحنی انتقادی اما واقعگرایانه تأکید میشود که دولت و نهادهای تصمیمگیر با آزمونی جدی مواجهاند. اگر نتوانند بحران را بپذیرند، برای آن چارهاندیشی کنند و چشمانداز روشنی به سرمایهگذاران ارائه دهند، بازار نهتنها بهبود نخواهد یافت بلکه وارد چرخهای فرسایشی و مخرب خواهد شد.
بازار این روزها نیازی به وعده ندارد، بلکه نیاز به عمل دارد. بازسازی اعتماد، تنها با شفافیت، هماهنگی نهادی، تصمیمات قاطع و پرهیز از تناقض در گفتار و رفتار ممکن خواهد بود. در غیر این صورت، فاجعهای که اکنون رقم میخورد، در آیندهای نهچندان دور، تنها یک نقطه آغاز خواهد بود.
فاطمه حاج علی