رشد شاخص‌سازها کافی نیست/ بورس نیاز به پهنای رشد دارد
رشد یک‌سویه گروه‌های شاخص‌ساز اگرچه می‌تواند به‌صورت مقطعی شاخص کل را بالا ببرد، اما در بلندمدت پایداری بازار را تهدید می‌کند. بورس برای ایجاد روندهای سالم و افزایش عمق، نیازمند گسترش پهنای رشد و فعال شدن نمادهایی است که طی سال‌های اخیر کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند.

به گزارش اکو اقتصاد، بازار سرمایه، به عنوان یکی از ارکان اصلی نظام مالی، زمانی می‌تواند نقش واقعی خود را در اقتصاد ایفا کند که از عمق کافی، توزیع مناسب نقدینگی، و رشد متوازن در صنایع و نمادهای مختلف برخوردار باشد. در سال‌های اخیر اگرچه بازار سهام توانسته توجه بخشی از جامعه را جلب کند و ظرفیت‌های ذاتی خود را بیش از پیش نمایان سازد، اما تکیه بیش از حد بر گروه‌های شاخص‌ساز و نمادهای بزرگ، نوعی ناهمگونی در ساختار رشد ایجاد کرده است؛ ناهمگونی‌ای که در بلندمدت می‌تواند پایداری و سلامت کل بازار را با چالش روبه‌رو کند.

اولین بُعد اهمیت رشد متوازن، پرهیز از تمرکز ریسک است. هنگامی که بخش عمده‌ای از نقدینگی تنها در تعداد محدودی از نمادها گردش می‌کند، بازار در برابر نوسان این نمادها آسیب‌پذیر می‌شود. کوچک‌ترین اصلاح در سهام شاخص‌محور می‌تواند شاخص کل را با افت قابل‌توجهی مواجه کند و در نتیجه، فضای روانی منفی بر کل بازار سایه بیندازد. این در حالی است که اگر توزیع نقدینگی در صنایع مختلف متعادل باشد، جریان پول هوشمند می‌تواند حتی در زمان اصلاح گروه‌های بزرگ، از طریق فعال‌سازی سهم‌های کمتر رشد‌کرده فضای عمومی بازار را پایدار نگه دارد.

از سوی دیگر، عمق‌بخشی به بازار تنها از طریق رشد هم‌زمان بخش‌های مختلف امکان‌پذیر است. بازاری که صرفاً بر پایه چند گروه سنگین و بزرگ حرکت می‌کند، از نظر رفتاری شکننده است؛ زیرا بخش وسیعی از آن غیرفعال می‌ماند و پیوندهای درونی بازار ضعیف می‌شود. فعال شدن سهم‌های کوچک‌تر یا صنایع کمتر مورد توجه، نه‌تنها به معنای افزایش فرصت‌های سرمایه‌گذاری است بلکه موجب کاهش دستکاری قیمتی، تقویت نقدشوندگی و افزایش کارایی بازار می‌شود.

رشد متوازن همچنین یکی از پیش‌نیازهای شکل‌گیری روندهای پایدار است. تجربه نشان داده هرگاه بازار تنها بر گروه‌های بزرگ متمرکز شود، موج‌های صعودی معمولاً کوتاه‌مدت و شکننده‌اند؛ زیرا بخش بزرگی از بازار در این فرایند مشارکت ندارد. اما زمانی که پهنای رشد افزایش می‌یابد و صنایع مختلف وارد فاز تحرک می‌شوند، روندهای صعودی طولانی‌تر، با ثبات‌تر و منطقی‌تر شکل می‌گیرند. این اتفاق به‌ویژه برای سرمایه‌گذاران حقیقی که معمولاً ریسک‌گریزترند، اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا رفتار قابل پیش‌بینی‌تری از بازار دریافت می‌کنند.

نکته مهم دیگر، رفع عدم‌تقارن‌های موجود در ارزش‌گذاری است. طی سال‌های گذشته، برخی صنایع به دلایل مختلف—از جمله شرایط اقتصادی، سیاست‌گذاری, یا بی‌توجهی تحلیل‌گران—کمتر از ارزش واقعی خود مورد اقبال قرار گرفته‌اند. هنگامی که بازار وارد فاز اصلاح ساختاری می‌شود، طبیعی است که نقدینگی به سمت این نمادها حرکت کند و فرصت‌های از دست‌رفته در آنها احیا گردد. این چرخه علاوه بر کمک به رشد متوازن، باعث انطباق تدریجی قیمت‌ها با ارزش ذاتی و افزایش شفافیت بازار می‌شود.

از منظر توسعه‌ای نیز رشد متوازن اهمیت حیاتی دارد. بازار سرمایه زمانی می‌تواند موتور تأمین مالی اقتصاد باشد که تمامی بخش‌های آن فعال باشند. اگر تنها گروه‌های بزرگ امکان رشد و جذب نقدینگی داشته باشند، صنایع کوچک‌تر و متوسط که بخش مهمی از اقتصاد واقعی را تشکیل می‌دهند، از امکان تأمین مالی کارآمد محروم می‌مانند. در نتیجه، نقش بورس در توسعه اقتصادی به‌شدت محدود می‌شود. بنابراین رشد هماهنگ صنایع در بازار سهام، به‌طور مستقیم به رشد اقتصادی کل کشور کمک می‌کند.

در نهایت، شکل‌گیری یک بازار کارآمد نیازمند پذیرش اصول جدید در رفتار سرمایه‌گذاران، تحلیل‌گران و حتی سیاست‌گذاران است. توجه به سهم‌های کمتر رشدکرده، توزیع بهینه نقدینگی، توجه به ارزش ذاتی شرکت‌ها، و هدایت سرمایه بر اساس تحلیل و چشم‌انداز واقعی صنعت، مسیرهایی هستند که می‌توانند بازار را از یک ساختار متکی بر چند نماد بزرگ، به یک بازار عمیق و پایدار تبدیل کنند.

بنابراین آینده بازار سرمایه نه در رشد تک‌بعدی شاخص‌سازها، بلکه در گسترش پهنای رشد، تقویت مشارکت صنایع مختلف و اصلاح عدم‌توازن‌های ساختاری نهفته است. تنها با چنین رویکردی می‌توان به شکل‌گیری یک بازار مطمئن، باثبات و قابل اتکاء امیدوار بود—بازاری که نه‌تنها برای سرمایه‌گذاران جذاب باشد، بلکه توان همراهی اقتصاد کشور در مسیر توسعه را نیز داشته باشد.

0 نظر:

نظر بدهید